بایگانی دسته: مقالات

کارگران

مسعود یوسفی

من هفت تپه ای هستم.

من اسماعیل بخشی هستم.

حکومت ننگین جمهوری اسلامی، چهل سال به مردم مظلوم ایران ظلم و ستم را تحمیل کرده، از زندان و شکنجه گرفته تا اعدام و کشتار مخالفان حکومت.

طی چهل سال حکومت نا مشروع این جانیان، روز به روز وضع معیشتی مردم بد و بدتر می‌شود. مخصوصا قشر ی که به هیچ عنوان راضی به همکاری با حکومت فاسد خامنه ای و وحوشش نشده اند. بالعکس حکومتی ها و هم کیشانشان در نهایت رفاه و آسایش و امنیت به سر می برند، فرزندانشان در کشورهای اروپایی و امریکا با سرمایه مردم ایران در ناز و نعمت،

سرگرم عیاشی و خوشگذرانی هستند. در حالی که بسیاری از خانواده ها توان خرید و گذران حداقل مایحتاج روزمره زندگی را ندارند و دردناکتر از همه حتی بسیاری از مردم که افرادی از خانواده هایشان مریض و یا دارای بیماری خاص هستند عزیزانشان را در اوج ناتوانی مالی و ‌نبود امکانات دارویی و پزشکی از دست میدهند و این شیرازه حکومت فاسد جمهوری اسلامی میباشد .اگر مختصر عنوان کنم، افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش ریال در ماه‌های اخیر، چشم‌انداز تامین معیشت و قدرت خرید مردم را با ترس از گرانی و تورم ناشی از بی ثباتی بازار همراه کرده است. چند ماه پس از خروج ایالات متحده از برجام و اعلام بازگشت تحریم‌های تجاری و مالی علیه ایران، بی ثباتی نرخ ارز و سکه در بازار همچنان ادامه دارد. با وجود تک نرخی شدن قیمت ارز توسط بانک مرکزی، نرخ دلار در بازار آزاد و بازار های زیرزمینی با رشدی ۱۰۰ درصدی به بالاترین نرخ رسیده و این روند همچنان ادامه دارد هر چند هر از گاهی با ترفند و دروغ پراکنی می خواهند اوضاع را کنترل کنند اما خوشبختانه حنایشان برای مردم رنگی ندارد.

برای درک بهتر تاثیر کاهش ارزش پول بر قدرت خرید کارگران و افراد کم درآمد ایران، قدرت خرید آنان را با یک کارگر در کشورهای اروپایی مقایسه کنید میبینید هر کدام در کشور خود و در کشور دیگری با این درآمد چه چیزهایی را می‌توانند بخرند، که مردم ایران حتی ناتوان از خریدهای روزانه و ‌مصرفی خود هستند.

کارگر ساختمانی در هر کدام از شهرهای ایران را تصور کنید که همسر و دو فرزند دارد. او روزمرد کار می‌کند و باید علاوه بر مخارج خانواده، هزینه رفت و آمد و غذای روزانه‌اش هنگام کار را نیز بپردازد که با این دستمزدها غیر ممکن میباشد و هیچ راهی جز اعتراض و اعتصاب و مبازه با حکومت فاسد باقی نمی ماند هر چند با تمام فشار و خفقانی که حکومت خامنه ای طی این سال‌ها به مردم وارد کرده، مردم از در خواست و مطالبات خود عقب نشینی نکرده اند و به هر نحوی که توانسته اند مخالفت خود را با این جانیان ابراز کرده اند، از جمله اعتراضات کارگری که هم اکنون سراسری شده و هر روز بیشتر و بیشتر میشود.

همزمان با روز جهانی کارگر در نخستین روز ماه مِه، تجمع شمار زیادی از کارگران ایران در برابر خانۀ کارگر و مجلس در اعتراض به عدم صدور مجوز راهپیمایی، به تشنج کشیده شده، مأموران لباس شخصی به تجمع کارگران در اکثر شهرهای ایران حمله ور شده اند. به عنوان مثال “سقز” که حمله نمودند و تعدادی از کارگران را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کرده‌اند. “محمود صالحی” فعال کارگری، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زخمی می‌شود “عثمان اسماعیلی” هم بازداشت می شود و در اکثر شهرهای ایران این روند ادامه داشته که اعتراضات و اعتصابات کارگران هفت تپه مثال بارز این وضعیت میباشد که با زندانی کردن اسماعیل بخشی و ضرب وشتم او ودیگر کارگران در صدد خفه کردن این اعتراضات هستند که همیشه ناکام مانده اند . این در حالیست که دولت حسن روحانی، حتی برای راهپیمایی‌های روز کارگر مجوزی صادر نکرده است. این چه منطقی است که به کارگران در روز خودشان، مجوزی برای راهپیمایی و بیان خواسته‌ها و مطالباتشان را نمی دهند؟ تنها دلیلش ترس از هبستگی مردم برای به زیر کشیدن نظام است.

مطالبات اصلی کارگران و تجمع کنندگان، افزایش دستمزد عادلانه، تأمین امنیت شغلی و رفع قراردادهای موقت است. آنها خواستار رسیدگی مسئولان و نمایندگان مجلس به مطالبات قانونی خود هستندکه این نظام فاسد، ناتوان از برآورده کردن آن است.

مردم ایران خواهان تغییر حکومت و سرنگونی رژیم حاکم بر ایران هستند و در تمامی تظاهرات و اعتراضات خود نسبت به ادامه این حکومت اعتراض خود را رسانده و می‌رسانند. قیام مردم ایران که پیشتر شروع شده همچنان ادامه دارد و قطعا تا تغییر حکومت در ایران ادامه پیدا خواهد کرد. طی این دوران چه افراد زیادی جان خود را تقدیم این مسیر کرده اند تا خامنه ای دیکتاتور را به زیر بکشند و خواهیم کشید.*

زنده باد آزادی

زنده باد زندگی

ظلم و اسبتداد

مسعود صالحی

چهل سال انواع فسادها و ظلمها از طرف حکومت آخوندی به مردم ایران، به جای رساندن به مقام انسانیت و مجانی کردن آب و برق و پول نفت و غیره به زور هدیه داده شد، چنان مقامی به ملت ایران دادند که باور کردنی نیست.

فقر، فحشا و اعتیاد، گورخوابی و کارتن خوابی، رساند سن بزهکاری به کودکانی که باید در کلاس درس باشند ولی در کارهای خلاف غرق شده اند، به وجود آوردن کودکان کار، کودکان مظلومی که هم سنهای آنها در کشورهای دیگر دنیا فقط به فکر بازی و آموزش هستند اما آنها باید شاهد زورگیرهای خیابانی  و تجاوز و خیلی مشکلات دیگر باشند تا بتوانند لقمه ای نان برای خود و خانواده شان پیدا کنند.

مقام و انسانیتی که آیت الله های سبک مغز و حراف، برای ملت ایران در نظر داشتند را بین خود و اطرافیان تقسیم کردند و فشار آن را بر مردم هموار کردند تا جایی که امروزه شاهد از هم گسیختگی آن فنر تحت فشار هستیم و می بینیم که در اقصی نقاط ایران فریاد اعتراض و اعتصاب به گوش می رسد و نوک پیکان به طرف راس نظام فاسد، خیانتکار و دزد این حکومت ضد تمامی ارزشهای انسانی نشانه رفته که همه معترضین یک هدف را در پیش رو دارند و آن براندازی این حکومت دیکتاتوری اسلامی کثیف که از بدترین نوع حکومتهاست را دارند و معترضین برای رسیدن به این هدف تمامی عزم خود را جزم کرده اند تا رهایی یابند.

ملایان فاسد و تن پرور هرگز فکر نمی کردند چنین روزی را ببینند که همه آحاد مردم یک صدا بگویند آخوند برو گمشو یا جمهوری اسلامی نمیخواهیم اما دیدند و فهمیدند که به آخر کارشان نزدیک شدند.

امیدواریم هر چه زودتر به آن پیروزی و رهایی از این حکومت دینی برسیم و بتوانیم ریشه این دین آدم کش را با تمامی مبلغینش برای همیشه بخشکانیم و رنسانسی برای اسلام و مسلمین برقرار کنیم، تا دیگر شاهد خرافات و پیدا شدن آدمهای مفت خور و انگل وابسته به دین نباشیم که با قوانین من درآوردی و مسخره خود باعث آزار و چپاول مردمان شوند.*

 

به مناسبت ١٠ دسامبر روز امضا منشورجهانی حقوق بشر

مریم خاتمی

حقوق بشر و حقوق کارگران جدائی ناپذیرند. وقتی که در ایران حقوق کارگران به شدیدترین وجهی نقض و پایمال میشود، صحبت از حقوق  بشر هیچ معنا و مفهومی ندارد و اساسا در سیستم قضائی و قانونی و فکری جمهوری اسلامی  چیزی به اسم حقوق بشر هیچ جایگاهی ندارد.

اعتراض کارگران فولاد ملی اهواز و نیشکر هفت تپه، علیه تحمیل بی حقوقی به بشر است، علیه بساط دزدی و چپاول حاکم بر ایران است. مبارزه برای داشتن یک زندگی بهتر به یک امر دائمی اعتراضات کارگری در هفت تپه و فولاد تبدیل شده است. نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز دو مرکز مهم این اعتراضات هستند. ٢٨ روز اعتراض جانانه نیشکر هفت تپه و اعتراضات قدرتمند کارگران گروه ملی فولاد نه فقط شهرهای شوش و اهواز بلکه کل محیط های کارگری در استان خوزستان را که با مسایل و معضلات مشترکی درگیرند، به تحرک در آورده است.

اعتصابات سراسری کارگری یک پاسخ مهم به این شرایط و یک شکل عملی برای پشتیبانی و تقویت مبارزات کارگران گروه ملی و برای آزادی بازداشت شدگان نیشکر هفت تپه است. طی سالیان طولانی  بسیاری  در ایران در پی تظاهرات و اعتصاب در خصوص دریافت حقوق خود بازداشت و روانه ی زندان شده اند. تنها به اتهام پافشاری بر حقوق خود مانند حق تشکل ،آزادی اعتصاب و دستمزد عادلانه راهی زندان ها میشوند. در ماده ی ٢٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر عنوان شده که هرکس حق دارد برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد. در ایران اما با هرگونه تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری برخورد میشود. وجود سالانه چند هزار اعتراض، اعتصاب و تظاهرات، نمایانگر این است که کارگران دیگر نمی توانند این زندگی غیر انسانی را تحمل کنند.

فساد و ناکارآمدی اقتصادی دولت برخاسته از ولایت فقیه همراه با سرکوب آزادی های مشروع سیاسی و مدنی مردم را به ستوه آورده و موجب مهم ترین تظاهرات سالهای پس از انقلاب شده است. اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز از این دست اعتراضات می باشند.

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه روز پنجم آذر تهدید کرده بود که

“بهانه کردن مطالبات کارگران برای برهم زدن نظم کشور قابل قبول نیست” ولی لاریجانی هیچ وقت نگفت قابل قبول نیست کارگران ۴ ماه است حقوق نگرفته اند. به راستی چرا هرگونه طلب کردن حق طبیعی هر انسان از نظر این نظام استبدادی برهم زدن نظم کشور محسوب میشود؟ مگر چرخ تولید جامعه  به دست کارگران نمی چرخد؟ مگر آنها زندگی ندارند؟ مگر کارگران  زن و بچه ندارند؟ مگر آنها بجز رفاه و امنیت شغلی    و داشتن یک زندگی بهتر چه میخواهند؟

اسماعیل بخشی صدای کارگران گرسنه هفت تپه بود، نظامی که بخشی را دستگیر و بازداشت و مورد شکنجه قرار می دهد می خواهد این صدا را خاموش کند، چنین نظامی دیر یا زود به دست قدرتمند همین کارگران و مردم ایران از ریشه کنده خواهد شد. این روز چنان دور نیست. زنده باد مبارزه کارگران در فولاد و هفت تپه و همه جای ایران.*

 

به مناسبت ١٠ دسامبر روز امضا منشورجهانی حقوق بشر

مریم خاتمی

حقوق بشر و حقوق کارگران جدائی ناپذیرند. وقتی که در ایران حقوق کارگران به شدیدترین وجهی نقض و پایمال میشود، صحبت از حقوق  بشر هیچ معنا و مفهومی ندارد و اساسا در سیستم قضائی و قانونی و فکری جمهوری اسلامی  چیزی به اسم حقوق بشر هیچ جایگاهی ندارد.

اعتراض کارگران فولاد ملی اهواز و نیشکر هفت تپه، علیه تحمیل بی حقوقی به بشر است، علیه بساط دزدی و چپاول حاکم بر ایران است. مبارزه برای داشتن یک زندگی بهتر به یک امر دائمی اعتراضات کارگری در هفت تپه و فولاد تبدیل شده است. نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز دو مرکز مهم این اعتراضات هستند. ٢٨ روز اعتراض جانانه نیشکر هفت تپه و اعتراضات قدرتمند کارگران گروه ملی فولاد نه فقط شهرهای شوش و اهواز بلکه کل محیط های کارگری در استان خوزستان را که با مسایل و معضلات مشترکی درگیرند، به تحرک در آورده است.

اعتصابات سراسری کارگری یک پاسخ مهم به این شرایط و یک شکل عملی برای پشتیبانی و تقویت مبارزات کارگران گروه ملی و برای آزادی بازداشت شدگان نیشکر هفت تپه است. طی سالیان طولانی  بسیاری  در ایران در پی تظاهرات و اعتصاب در خصوص دریافت حقوق خود بازداشت و روانه ی زندان شده اند. تنها به اتهام پافشاری بر حقوق خود مانند حق تشکل ،آزادی اعتصاب و دستمزد عادلانه راهی زندان ها میشوند. در ماده ی ٢٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر عنوان شده که هرکس حق دارد برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد. در ایران اما با هرگونه تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری برخورد میشود. وجود سالانه چند هزار اعتراض، اعتصاب و تظاهرات، نمایانگر این است که کارگران دیگر نمی توانند این زندگی غیر انسانی را تحمل کنند.

فساد و ناکارآمدی اقتصادی دولت برخاسته از ولایت فقیه همراه با سرکوب آزادی های مشروع سیاسی و مدنی مردم را به ستوه آورده و موجب مهم ترین تظاهرات سالهای پس از انقلاب شده است. اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز از این دست اعتراضات می باشند.

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه روز پنجم آذر تهدید کرده بود که

“بهانه کردن مطالبات کارگران برای برهم زدن نظم کشور قابل قبول نیست” ولی لاریجانی هیچ وقت نگفت قابل قبول نیست کارگران ۴ ماه است حقوق نگرفته اند. به راستی چرا هرگونه طلب کردن حق طبیعی هر انسان از نظر این نظام استبدادی برهم زدن نظم کشور محسوب میشود؟ مگر چرخ تولید جامعه  به دست کارگران نمی چرخد؟ مگر آنها زندگی ندارند؟ مگر کارگران  زن و بچه ندارند؟ مگر آنها بجز رفاه و امنیت شغلی    و داشتن یک زندگی بهتر چه میخواهند؟

اسماعیل بخشی صدای کارگران گرسنه هفت تپه بود، نظامی که بخشی را دستگیر و بازداشت و مورد شکنجه قرار می دهد می خواهد این صدا را خاموش کند، چنین نظامی دیر یا زود به دست قدرتمند همین کارگران و مردم ایران از ریشه کنده خواهد شد. این روز چنان دور نیست. زنده باد مبارزه کارگران در فولاد و هفت تپه و همه جای ایران.*

 

سفره کارگر خالیست

سحر بابا سلجی

جنبش کارگری، اصطلاح گسترده‌ای برای یک حرکت جمعی از سوی کارگران برای ایجاد تشکل‌های کارگری و گرفتن حقوق خود از کارفرمایان و دولت است. این حرکت می‌تواند باعث ایجاد یک دولت کارگری نیز شود. گسترش روزافزون اعتصابات کارگری و تشدید خیزش های خیابانی کارگران، به ویژه در ماههای پائیز و سپس زمستان سال ۵٧، نیاز به برنامه ریزی و سازمان دهی این مبارزات را مشغله روز عده ای از کارگران کرد. برای این کار، تجارب و سنت های پیشین به صورت الگوهائی حاضر و آماده در مقابل چشم افراد قرار می گرفتند. همانطور که یک روز بخصوص در جهان به نام روز جهانی کارگر در دنیا وجود دارد، همه اقشار مردم با گرامیداشت این روز به استقبال روز کارگر میروند. متأسفانه در ایران قشر کارگر از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند، دولت دیکتاتور جمهوری اسلامی با استسمار این قشر مظلوم و ستمدیده، اعم از زن و مرد سعی دارد با فشار مضاعف و طاقت فرسا بر قشر کارگر عرصه را بر آنان تنگ تر سازد. کارگر مظلوم در ایران چه بسا ماه ها حقوق ناچیز خود را در یافت نمی کند، و از ساده ترین مطالبات خودشان محرومند. بعضا در این آشفته بازار گرانی و بی پولی عده کثیری از کارگران برای دریافت مطالبات به مراتب فشار بیشتری متحمل میشوند. با توجه به اعتصابات اخیر کامیونداران و …. دولت هیچگونه وقعی به خواسته ها و مطالبات این طیف عظیم مظلوم و زحمتکش نمی کند. بخش عظیمی از کارگران در ایران زیر خط فقر زندگی میکنند، سفره کارگر همیشه خالیست چه بسیار کودکان این قشر شب را با شکم گرسنه سر بر بالین میگذارند. چه کسی پاسخگوی این نامردمی هاست؟

چگونه است آقا زاده های سران رژیم همگی در خارج از کشور به تفریح و صفا میپردازند، با دزدیدن پولهای کلان این ملت، روز بروز به دارائیهای خود می افزایند. اما کارگران مظلوم اگر زبان به شکایت و اعتراض وتحصن بزنند چه بسا شور بختانه یا کتک و شلاق، یا شکنجه و زندان طولانی مدت نصیبشان خواهد شد.

این زالو صفتان غریب به چهل سال است با مکیدن خون این ملت ایران را تبدیل به ویرانه نمودند. چه بسیار کارگران مظلومی که با تحت فشار قرارگرفتن از مشکلات و مشقات زندگی، خود را حلق آویز کرده و به زندگی خود پایان داده اند، چه کسی پاسخگوی این رذالت و بی عدالتی هاست؟ تا به کی باید شاهد این بی رحمی ها و نامردمی باشیم؟ امیدوارم این حکومت ننگین خونخوار جمهوری اسلامی هر چه زودتر به پایان عمر سیاه و خونین خود برسد و مردم عزیز و ستمدیده ایران به آزادی و داد خواهی خود برسد.*

 

رژیم مردم آزار دینی، در جنگ با آزادی

حسین زارع

در مقدمه ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر آمده است: بالاترین آرمانها ظهور جامعه ای است که افراد بتوانند آزادانه و به دور از ترس حرفها و عقاید خود را بیان کنند، رژیم جمهوری اسلامی نه تنها برای ظهور جامعه ای آزاد تلاش نکرده بلکه برای از بین بردن آزادی چهل سال است که کمر همت بسته و با گامهای عملی انواع آزادی اعم از آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی مذهب، آزادی سیاسی، آزادی مدنی، آزادی در تولید هنر، آزادی جنسی، آزادی مطبوعات، آزادی تحصیل و… را به کلی یا موردی از مردم سلب کرده است.

اذیت و آزار و دستگیری و شکنجه و بعضا اعدام اقلیتهای مذهبی و ترور سیاسیون وحتی در مواردی ترور افراد غیر سیاسی توسط حاکمیت،  تنها بخشی از برنامه های رژیم برای جنگ با آزادی است، از یکسو نقض حق تحصیل از محصلان اقلیت های مذهبی به بهانه ی واهی نقض پرونده و از طرفی نداشتن آزادی برای برگزاری مرسومات و آئین مذاهب غیر از شیعه، تا دستگیری نوکیشان مذاهب غیر از شیعه با اتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی، ارتداد، همکاری با دول متخاصم و …. سیل فشارها را بر اقلیت های مذهبی وارد کرده، آزادی بیان و البته پس از بیان برای منتقدان سیاسی مواضع جمهوری اسلامی تضمین شده نیست، دامنه ی سلب آزادی و تعرضات جمهوری اسلامی فرارتر از کشور رفته و برای خاموش کردن صدای مخالف گروههای ترور را به خارج از مرزها روانه میکند.

آزادی در فضای مجازی هم از سوی جمهوری اسلامی مورد تعدی قرار گرفته و سعی میکند با فیلتر رسانه های متعدد از آگاه سازی عمومی جلوگیری کند، هرچند که این امر نتیجه عکس داده و هرباره کاربران شبکه های اجتماعی پس ازفیلتر به طرق مختلف به رسانه ها دسترسی پیدا کرده اند.

جمهوری اسلامی حتی به قوانین وضع شده خود هم پایبند نبوده و به صورت همه جانبه ناقض اصل دوازده قانون اساسی مبنی بر آزادی مذاهب اسلامی غیر شیعی همچنین اصل سیزده مبنی بر حقوق و آزادی اقلیت های دینی و اصل بیست و شش مبنی بر آزادی اقلیت های دینی در داشتن آزادی اجتماعی و سیاسی  و صنفی است.

اما سرانجام پیروز جنگ جمهوری اسلامی با آزادی، مردم هستند به استناد تاریخ و تجربه ناموفق حکومتهای دیکتاتوری.*

آگاهی،لازمه آزادی

 

 

رژیم جنایتکار

جواد موسوی

هرچه از عمر این حکومت سراسر ظلم و ستم میگذرد جنایت هایش بیشتر می شود اما اصلا انگار که دنیا خواب و مردم ما هم خواب آلوده ترند. بر دنیای سرمایه داران و منفعت طلبان چطور ایراد بگیریم که مردم خودمان از شنیدن این اخبار به جنبش در نمی آیند. هنوز پرونده دراویش گنابادی در پاسداران تهران بسته نشده و تعدادی از آنها بدون انجام هیچ محاکمه ای در زندان های جمهوری اسلامی بدون برخورداری از حقوق اولیه زندانیان بسرمیبرند. پرونده اکثر فعالان محیط زیستی پس از گذشتن نه ماه بازداشت موقت هنوز باز نشده که دادگاهی بتواند به آن رسیدگی کند و بعضی از آنها با روشهای مختلف سر به نیست شدند و هنوز هیچ خبری از زمان محاکمه آنها نیست. تعداد زیادی از فعالان اجتماعی بعلت عدم برخورداری از حقوق اولیه زندانی در اعتصاب غذا و در وضعیت فوق العاده وخیم بسر می برند. بدترین وضعیت را آرش صادقی دارد که با وجود بیماری های متعدد از اعزام و درمان،تا قطع اعتصاب غذا محروم شده است. در هفته های اخیر مرگ مشکوک دکتر فرشید هکی پتک محکم دیگری بر فرق فعالان اجتماعی و زیست محیطی و جامعه وارد کرد. از دیگر بازداشت های خود سرانه رژیم بازداشت هاشم خواستار، فعال اجتماعی و از معلمان شریف در شهر مشهد بود که پس از دو روز گم شدن از بیمارستان روانی درکنار بیماران روانی درجه یک سر در آورد. آخرین جنایت رژیم اعدام بیست و دو نفر از اعراب خوزستان بدون هیچ  محاکمه و حتی اعلام به خانواده های آنان انجام شد. درشلوغی و توجه افکار عمومی به مسابقه فوتبال، این بیست و دو تن شبانه اعدام شدند و خانواده های عزادار هم طبق معمول از برگزاری هرگونه مراسم منع شده اند. مانده ایم که در این میان چگونه برای مرگ مشکوک جمال خاشقچی تمام روزنامه های مطرح دنیا و تمامی سازمانهای حقوق بشری و حتی وزارت امور خارجه امریکا به کشور عربستان اولتیماتوم میدهند و ترکیه اسناد آنرا منتشر میکند ولی برای اعدام این جوانان صدایی در نمی آید. این ماجراها بهترین دلیل برای اتکاء نکردن بیشتر هموطنان به کمکهای بیرونی و تلاش بیشتر در داخل کشور برای تغییرات عمده و دگرگونی این حکومت جباراست.*

به امید ایرانی بدون هرگونه دیکتاتوری

سعیده می گوید من نمی خواهم بمیرم!

 نامه سرگشاده به اداره مهاجرت و دادگاه مهاجرت سوئد

سعیده نظری یک زن جوان پناهجو ازکشور ایران است.او در سال ۲۰۱۶ برای نجات از یک بیماری شدید ریوی  وبرای نجات از جمهوری اسلامی با کمک بستگانش و عمدتا با هدف اینکه در محیطی بهترمعالجه شود و از مرگ وی پیش گیری شود، به سوئد آمده است. سعیده فقط ۳۵ سال دارد و بیماری اش بسیار جان سخت و بیرحم است، بطوری که همه جوانی اش را و آینده اش را با خطر جدی مواجه کرده است. ولی با این حال هم اداره مهاجرت و هم دادگاه مهاجرت سوئد به درخواست پناهندگی سعیده پاسخ منفی داده اند.

او تمام وقت با اکسیژن نفس می کشد و شرایط و موقعیتی که سعیده در آن قرار گرفته است، بسیار دلخراش و تکان دهنده است. سعیده با یک نوع  بیماری بنام فیبروس ریه (Lungfibros) گرفتار شده و برای زنده ماندن نیاز به پیوند ریوی دارد. در ایران امکان عمل جراحی این نوع پیوندها برای سعیده وجود دارد، اما به دلیل هزینه بسیار بالا و فقر خانوادگی و کمیاب بودن دارو، تقریبا امکان این نوع عمل جراحی برای سعیده در ایران غیر ممکن بوده.

نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت است این است که تجربه و مطالعه این نوع عمل جراحی در ایران نشان می دهد بسیار ناموفق بوده است. این موضوع بشدت سعیده و خانواده و بستگانش را نگران کرده است.از طرف دیگرسعید نیاز به پرستاری و مراقبت ویژه داشته و مادر وی در ایران بیمار و زمین گیر شده است و از لحاظ جسمی در شرایطی نبوده که از سعیده مراقبت کند. پدرش هم ۵ سال پیش دچار بیماری سرطان شده و چهار ماه پیش براثر همین بیماری درگذشت  به همین دلیل سعیده  نیاز فوری به حمایت بشردوستانه دارد. خوشبختانه بنیاد ها و ارزشها و معیارهایی که کشور سوئد برآنها  بنا شده است، با اینکه این روزها بسیاری از آنها بدلایل متعددی کمرنگ  شده است ولی هنوز از این موقعیت برخوردار است که اداره مهاجرت سوئد به موردی مثل سعیده نگاه بشر دوستانه داشته باشد و به همین دلیل به سعیده اجازه دهد در سوئد بماند، چون پیوند ریه برای  سعیده ظاهرا بدلیل نداشتن اجازه اقامت صورت نمی گیرد. کمرنگ شدن بنیاد ها و ارزشهای انسانی که کشور سوئد بر آنها بناشده است دقیقا در چنین مواردی نمایان میشود. در این مدت بستگان سعیده با بسیاری از پزشکان در ایران تماس کرفته اند بسیاری از آنها گفته اند حتی اگر اینجا پیوند ریه برای وی موفقیت آمیز هم باشد بدلیل نایاب بودن داروهایی که سالها باید مصرف کند در شرایط فعلی در ایران ادامه حیات وی غیر ممکن خواهد بود.
چند نکته در مورده گذشته سعیده

برطبق اطلاعاتی که از طرف فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی، از گذشته سعیده و خانواده وی  به دست آورده ایم سعیده تا همینجا زندگی بسیار سخت و دشوار و پرمشقتی داشته است. او در یک خانواده سیاسى مخالف جمهوری اسلامی بزرگ شده. پدر سعیده در ایران معلم بوده و از همان اوایل به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، از کار اخراج می شود و هیچ وقت در ادارات دولتی امکان اشتغال به کار پیدا نمی کند. علاوه بر این  چهار نفر از بستگان سعیده، برای مثال عموها وعمه هایش زندانی سیاسی بوده و اکنون سال هاست در تبعید و در کشور سوئد زندگی میکنند. علاوه برآنها خواهر بزرگتر سعیده هم در سوئد زندگی میکند و از سعیده هم مراقبت می کند.

سعیده وقتی که بزرگتر می شود همان راه خانواده و بستگانش را در پیش میگیرد و در اولین ترم دانشگاه به همین دلیل اخراج می شود و بعداز اخراج از دانشگاه دچار بیماری ریوی می شود ولی با این  حال تا زمانی که قدرت جسمی اش اجازه داده فعالیت سیاسی میکرده بویژه در زمینه دفاع از حقوق زنان نقش فعالی داشته و در ارتباط با همین موضوع در تظاهرات های سال ۲۰۰۹ در اعتراض به نتیجه انتخابات دستگیر می شود و بخاطر شرایط جسمی و روحی اش بعداز چند روز آزاد می شود ولی سعیده به مرور حالش وخیمتر می شود.

مسائل دیگری نیز وجود دارد که در مورد شرایط زندگی سعیده توضیح بدهیم ولی شاید همه این مسائل در حوصله چنین نامه ای نباشد. ولی هم  فعالین سازمان ما و هم بستگان و دوستان و هرکس که سعیده را می شناسد بشدت نگران هستند. فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی وظیفه خود می داند اداره مهاجرت و دادگاه مهاجرت سوئد را با این کیس بیشتر آشنا کند و ازآنها بخواهد به طور اضطراری مجددا پرونده سعیده را بررسی کنند و به او اجازه اقامت بدهند تا سعیده شانس بیشتری برای زنده ماندن داشته باشد.

با احترام عبدالله اسدی

دبیر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی

۲۶سپتامبر ۲۰۱۸

 

 

علیه راسیسم و فاشیسم . پیرامون تحرکات دار و دسته های خارجی ستیز در شهر «کمنتس» آلمان

 

محمد شکوهی

شهر کمنتس در شرق آلمان چند روز متوالی شاهد به خیابان آمدن دار و دسته های دست راستی و فاشیست و تظاهرات بر علیه خارجیان و مهاجرین است. در طول روزهای اخیر این جریانات وسیع ترین تبلیغات مسموم کننده بر علیه خارجی ها را سازمان داده اند. بهانه این جریانات اعتراض به کشته شدن یک فرد آلمانی در جریان یک جشن در این شهر می باشد.

جریانات راسیست مدعی هستند خارجی ها این جنایت را متهم شده اند. این جریانات با سوء استفاده از این موضوع در طول چند روز اخیر اقدام به برپایی تظاهرات بر علیه خارجیان کرده و فضای این شهر را متاسفانه در د ست گرفته اند. در مورد صحت و سقم دست داشتن دو مهاجر در کشته شدن یک فرد آلمانی دادستانی ایالت زاکسن آلمان تائید کرده که عامل کشته شدن فرد آلمانی دو خارجی بوده اند.با  اعلام این خبر جریانات دست راستی وفاشیت این موضوع را بهانه ای قرار داده برای تحریک مردم شهر بر علیه خارجیان دست به تظاهرات هر روزه میزنند.

در مقابل این تحرکات فاشیستها و راسیستها، جریانات ضد نژاد پرستی و چپ اقدام به بر پایی تظاهرات هزاران نفره هر روزه کرده اند. توجیهات پلیس این شهردر مورد وقایع جاری شرم آوربوده و در عمل دست دار و دسته های راسیست را باز گذاشته است.وزیر داخله و نخست وزیر ایالت زاکس مدام بی عملی شان در برخورد به این وقایع را توجیه کرده و با این بی عملی و عدم برخوردشان عملا و ضمنی از این حرکت جریانات راسیستی حمایت کرده اند.

سابقه اظهار نظر مقامات دولت محلی علیه خارجی ها و مهاجرین طولانی می باشد. در این ایالت و در اکثر شش ایالت آلمان شرقی سابق در نتیجه سیاستهای دولتهای محلی احزاب دست راستی در پارلمانها ی ایالیتی حضور دارند. در واقع دولت های محلی هم در دامن زدن به جو خارجی ستیزی نقش داشته و دارند.

روز سه شنبه رسانه های آلمانی گزارش دادند که پلیس در برخورد به این موضوع  کوتاهی کرده و این امر باعث شده جریانان فاشیست و دست راستی شهر را در اختیار خود بگیرند. پلیس با این توجیه که تعداد تظاهر کنندگان فاشیست زیاد است و نیروهای پلیس کم می باشد؛  از هر گونه برخورد به این جریانات خودداری کرده است. اینها  پررو شده و هر روز در سطح شهر با به راه انداختن دار و دسته های قمه کش و چماقکش شان، دست به ایجاد رعب و وحشت زداه اند.

پلیس عملا در کل این ماجرا به بهانه جلوگیری از درگیری میان گروه راست و چپ عملا در حمایت از جریانات دست راستی وارد صحنه شده است. پلیس در برابر حملات راسیستها به مردمان غیر آلمانی و بویژه تظاهرات ضد راسیستی عملا طرف جریانات دست راستی را گرفته است. توجیه پلیس جلوگیری از درگیری بین طرفین اعلام شده است.

حضور جریانات دست راستی و فاشیست در خیابانهای شهر کمنتس ادامه دارد. متقابلا جریانان چپ و ضد راسیست هم در خیابانها حضور دارند. از صبح امروز انتقادها از پلیس و دولت محلی افزایش یافته است. پلیس و مقامات دولت محلی در صد ماستمالی کردن بی عملی شان در جلوگیری و برخورد به تحرکات جریانات راسیستی و فاشیستی می باشند.

وقایع چند روز اخیر نشان می دهد که در ایالات شرقی آلمان موضوع خارجی ستیزی و راسیسم تحرکاتش بیشتر شده است. بی عملی سیاستهای دولت محلی و بعضا همراهی و توجیهات بی شرمانه این دولتها در برخورد به این تحرکات، فضا را برای ابراز وجود دار و دسته های راسیست و نژاد پرست خارجی ستیز مساعد کرده است. در این میان اظهار نظرهای مقامات دولت محلی پیرامون سیاست”مهار اسکان مهاجرین” و اعلام اینکه این بخش آلمان “ظرفیت تحمل پناهندگان” را ندارد،باعث شده که این جریانات زمینه را مساعد دیده و دست به خارجی ستیزی علنی در خیاباهای شهرهای شرق آلما ن بزنند. شکل گیری “پگیدا” بعداحزب دست راستی “آلترناتیو برای آلمان” یک نتیجه بلافصل سیاستهای کج دار و مریض دولت های محلی در شرق آلمان در برخورد به پدیده گسترش راسیسم و نژاد پرستی  بوده است. اینها با این سیاستهایشان این جریانات را وارد صحنه سیاسی آلمان در این بخش کرده اند.

تحرکات دار و دسته های راسیست و نژاد پرستی و خارجی ستیزی،بی عملی و توجیهات بی شرمانه دولت محلی زاکسن در برخورد به کل قضا بشدت محکوم است. دولت محلی و پلیس این ایالت به خاطر تماشاچی بودنشان در کل این ماجراها و باز گذاشت دست راسیستها و نژاد پرستها در حمله به خارجیان  عملا در صف این جریانات ایستاده اند. این سیاست محکوم بوده و باید بر علیه آن دست به اعتراض و مبارزه زد.

راسیسم و نژاد پرستی، دامن زدن به اختلافات نژادی میان انسانها، تحریک و جو سازی علیه خارجی ها در مقاطع بحرانی سرمایه داری، یک سیاست همیشگی اینها بوده است.” خارجی به کشورت برگرد، کار برای خودمان، خارجی ها را از آلمان بیرون کنید و…” از جمله شعارهای این جریانات راسیست می باشند.زدن بر طبل ناسیونالیسم و فرهنگ خودی آلمانی که از طرف برخی از احزاب حاکم و در اپوزیسیون، سیاست های ضد پناهندگی و ایجاد محدودیت اشتغال برای مهاجرین و..

هر روز توسط دولت ها و مدیا در جامعه پمپاز میشود. با این سیاستهای افکار عمومی را علیه خارجی ها تحریک کرده و مهاجرین و خارجی ها را عامل همه مشکلات معرفی می کنند.  یکی از نتایج این سیاستها میدان دادن به دار و دسته های راسیست و نژاد پرست می باشد که امروز جرات کرده و علنا در خیابانها این خواستهای ضد انسانی را تکرار میکنند. چرخش به راست احزاب حاکم و اپوزیسیون هم در این میان فضا را برای این دارو دسته های مساعد کرده است.همه این سیاستها ار باید محکوم کرد ودر برابر آن سیاست همبستگی انسانی و دفاع از انسانیت و حق انسانی را باید سرلوحه شعارها قرار داد.

 

تقویت مبارزه بر علیه راسیسم و نژاد پرستی، حضورو حمایت از مبارزات جریانات ضد راسیست وضد فاشیست، اعلام هبستگی با این مبارزات در این مقطع زمانی برای مقابله با رشد راسیسم و نژاد پرستی یک امر حیاتی است. باید به این مبارزه پیوست و آن را تقویت کرد.همه احزابو جریانات و تشکل های مدافع حق پناهندگی و مخالف راسیسم و نژاد پرستی در هر شکلش امروز باید بیشتر از هر زمانی در صف اول مبارزه برعلیه فاشیسیم و راسیسم  قرار داشته باشند. نباید اجازه دارد باندهای ترور و حشت جرات کرده و دست به تبلیغات نژاد پرستی و خارجی ستیزی بزنند. گسترش مبارزه بر علیه راسیسم و نژاد پرستی، تقویت صف این مبارزه با خواستهای روشن و انسانی و برابری طلبی انسانی، یک نیاز این دوره می باشد. متحد و یکپارچه بر علیه راسیسم و فاشیسم و نژاد پرستی باید به میدان آمد. فردا دیر خواهد شد.

راسیم و نژاد پرستی در هر شکل  محکوم است

زنده باد هبستگی انسانی

۲۸ اوت ۲۰۱۸

 

فیلم اشپیگل آنلاین از تحرکات جزیانات دست راستی در شهر کمنتس آلمان

http://www.spiegel.de/video/chemnitz-rechte-neonazis-und-linke-demonstrieren-video-99020278.html